Web Analytics Made Easy - Statcounter

آزاده باقری: ظریفیان به این نکته تاکید دارد که نگاه فرهنگی و اعتدال شهید محمد بروجردی باعث شده تا او یک شخصیت خاص و کاریزماتیک باشد. به گفته او این ویژگی باید در فیلم سینمایی «غریب» به خوبی به نمایش درآورده شود. مصاحبه با غلامرضا ظریفیان شفیعی به مناسبت ساخت فیلم «غریب» به کارگردانی محمد حسین لطیفی که محصول سازمان هنری رسانه ای اوج است، انجام شده.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

غلامرضا ظریفیان شفیعی دانش‌آموخته دوره دکتری تاریخ اسلام است و در دولت سید محمد خاتمی، معاون وزیر علوم بود.


آقای ظرفیان شفیعی، ابتدا کمی از خودتان و فعالیت‌هایی که قبل و بعد از انقلاب انجام داده‌اید، بفرمایید.


متولد سال ۱۳۳۸ هستم و قبل از انقلاب فعالیت‌های مذهبی خود را در محله جنوب شهر، سمت گمرک و عباسی آغاز کردم تا اینکه با شخصیت دکتر علی شریعتی آشنا شدم.
فعالیت‌های خود را گسترش دادم و از طریق دوستانم به گروه «فجر اسلام» پیوستم. کار عمده گروه «فجر اسلام» هم این بود که بیانیه‌ها و اعلامیه‌های امام (ره) را توزیع می‌کرد و کار مسلحانه انجام نمی‌داد. زمانی که انقلاب شد مدت کوتاهی در کمیته‌ای بودم که آقای شریف امامی هم آن جا حضور داشت. بعد از مدتی نیز به همراه آقایی به نام هوایی جایی رفتم که شهید محمد منتظری در آنجا بود. من در جایی بودم که آن فضا چندان با خلقیاتم سازگار نبود. با آقای هوایی تماس گرفتم و گفتم من روحیه‌ام به اینجا نمی‌خواند و می‌خواهم معلم شوم. من را به پادگان ولیعصر (عج) برد و این اتفاق مربوط به زمانی است که شهید بروجردی و ابوشریف در آنجا دو گروه تشکیل داده بودند.

پس آشنایی شما با شهید بروجردی به پادگان ولیعصر (عج) برمی گردد.
بله، به محض ورود، در میدان پادگان با مردی بلند قامت مواجه شدم که مو و ریش بلند و بوری داشت. آقای هوایی به سمت ایشان رفت و با او صحبت کرد. در آن زمان بود که من متوجه شدم ایشان محمد بروجردی هستند. تا قبل از آن شناختی از ایشان نداشتم. دقیق یادم نمی‌آید اسفند ۵۷ یا فروردین ۵۸ بود که شهید بروجردی برای پرسیدن چند سوال من را خواست. سوالاتی که از من پرسید بیشتر در زمینه مسائل مذهبی بود. نخستین سوال‌اش هم این بود که نهج البلاغه را خوانده‌ای؟ آن زمان ذهن انقلابیون با نگاه نهج‌البلاغه بود نهرساله. من هم پاسخ دادم بله، خوانده‌ام. سپس درباره خطبه قاصِعَه از من سوال کرد که خوانده‌ام یا نه و من هم پاسخم مثبت بود و درباره این خطبه توضیحاتی دادم. سوال دیگری که از من پرسید درباره خدمت سربازی بود که چون نرفته بودم پاسخم منفی بود.

پرسید می‌توانم فرمانده دسته شوم؟ گفتم من اصلا نمی‌دانم دسته یعنی چه و چطور باید فرماندهی آن را دست بگیرم؟ توضیحی به من داد که یک گروه ۲۷ نفره را دسته می‌گویند و از من خواست با این گروه برای حفاظت از راه آهن بروم. من چون آموزش نظامی خاصی ندیده بودم، بلد نبودم باید چه کار کنم. تنها آموزش مختصری درباره استفاده از کلت دیده بودم.
بعد از مدتی که در راه ‌آهن بودم به پادگان برگشتم. آن زمان پادگان ولیعصر(عج) را گروهان گروهان کرده بودند. من هم وارد یکی از گروهان‌ها شدم.
آن دوران را چطور در پادگان ولیعصر(عج) سپری کردید؟
آن زمان پادگان دو دسته شده بود. یک دسته تیپ‌های چریکی با سابقه فعالیت در فلسطین بودند که مدیریت آنها را ابوشریف در دست داشت. مدیریت یک دسته هم برعهده شهید محمد بروجردی بود که با وجود سابقه کارهای مسلحانه، نگاه کاملا متفاوتی به فعالیت‌های آن روز داشتند. همین نگاه متفاوت نیز موجب شد تا بروجردی به سیستان و بلوچستان برود تا مشکلات آنجا را برطرف کند. یک اخلاق بد محمد بروجردی بد رانندگی کردنش بود.
برای همین هم در مسیر سیستان و بلوچستان تصادف کرد و پایش شکست و مجبور شد در خانه بماند. برای آنکه بتوانیم با او صحبت کنیم به خانه‌اش در خیابان ری امام‌ زاده یحیی می‌رفتیم. بعد از بهبودش نیز به دلیل شرایط بد کردستان تصمیم گرفت به کردستان برود.
شورای انقلاب آن دوران نیز تصمیم گرفت تا کردستان را در اختیار سازمان مجاهدین انقلاب بگذارد که شهید بروجردی نیز عضوی از این سازمان بود. واقعا هم او بهترین فرد
برای این ماموریت بود. چون هم روحیه نظامی و هم سازماندهی داشت. بنابراین قرعه این کار به نام محمد بروجردی افتاد. او هم پذیرفت و یک فراخوان داد تا هر کس مایل است در
این مسیر او را همراهی کند. من هم تصمیم گرفتم با او همراه شوم.
دقیقا در کرستان چه فعالیت هایی انجام می دادید؟
وقتی می‌خواستیم به کردستان برویم مجموعا نزدیک به ۳۰ نفر می‌شدیم که خیلی از افراد شهید شدند. در آنجا محمد بروجردی ستاد غرب را تشکیل داد و خودش مسئولیت این ستاد را بر عهده گرفت. آشنایی بیشتر من با او از این زمان به بعد آغاز شد. احساس نزدیکی زیادی با هم می‌کردیم و من تقریبا مسئول ستاد او شدم و مدت ۶-۷ ماه هم قائم مقام او بودم.

حتی به من پیشنهاد کرد تا فرماندهی سپاه کرمانشاه را بپذیرم؛ اما به دلایلی موافقت نکردم. بروجردی معتقد بود کردستان علاوه بر مسائل نظامی، مسائل سیاسی خیلی جدی دارد. از این رو در ستاد مرکز سپاه، دفتری به نام دفتر سیاسی سپاه تشکیل داد. محمد مایل بود همین دفتر را ما در ستاد غرب هم داشته باشیم. برای همین با من و تهران صحبت کرد تا من به تهران بروم و در این زمینه آموزش ببینم و بعد برگردم مدیریت دفتر سیاسی ستاد غرب را در دست بگیرم. با این وجود وقتی بار دیگر به کردستان برگشتم متوجه شدم محمد را از ستاد غرب کنار گذاشته‌اند و او قرارگاه حمزه در ارومیه را تشکیل داده بود. هرچند آنجا هم مسئولیتی نداشت و به عنوان مشاور فعالیت می‌کرد و همکاری نزدیکی نیز با شهید حسن آبشناسان داشت. به دلیل علاقه زیادی که به شهید بروجردی داشتم با او همراه شدم و با هم دفتر سیاسی قرارگاه حمزه را تشکیل دادیم.

بیشتر بخوانید: خطری که پروژه «غریب» را تهدید می‌کند گزارشی از تولید فیلم‌های دفاع مقدسی در سال ۱۴۰۱ چهار شهیدی که فیلم زندگی‌شان به جشنواره فجر امسال می‌آید/ رونق بیوگرافی شهدا

چطور شد که تا قبل از شهادت شهید بروجردی در کنار ایشان نماندید و به تهران برگشتید؟

زمانی که عملیات فتح ‌المبین به همراهی شهید محمد بروجردی و احمد متوسلیان انجام شد امام (ره) بیانیه‌ای صادر کردند که سپاه نباید سیاسی باشد و اگر کسی در احزاب است باید
تکلیف خودش را روشن کند. محمد به من گفت مانده‌ام به سمت مجاهدین انقلاب بروم یا در سپاه بمانم.

من معتقد بودم شاکله او به درد انقلاب می‌خورد و به نظرم سپاه بیشتر به او نیاز دارد. خود او هم تصمیم‌اش را گرفته بود تا در سپاه بماند و اینجا بود که دیگر از مجاهدین انقلاب جدا شد. با وجود آنکه سِمتی در سپاه نداشت در سپاه ماند و من بعد از عملیات فتح‌ المبین دیگر به تهران برگشتم. به دفتر سیاسی تهران آمدم و البته همچنان ارتباطم را با شهید بروجردی حفظ کرده بودم. زمانی که من تهران بودم برادرم بیشتر در کنار شهید بروجردی بود و حتی تا شهادتش هم با او همراه بود.
*در تهران فعالیت‌های خود را چطور پیش بردید؟
کمتر از ۹ ماه از تشکیل قرارگاه حمزه گذشته بود که من دیگر به طور کامل به تهران آمدم و به مرکز مطالعات تحقیقات جنگ که شکل گرفته بود، رفتم. جنگ هم تمام شد و سال ۱۳۷۰ به طور کامل از سپاه بیرون آمدم و به دانشگاه رفتم. قبل از انقلاب

جامعه شناسی می‌خواندم و دانشجوی اخراجی بودم. تغییر رشته دادم و در رشته تاریخ دانشگاه صنعتی امیر کبیر به ادامه تحصیل پرداختم. آنجا معاون مالی اداری دانشگاه شدم و همچنان درسم
را هم ادامه دادم و بعد در دوره سید محمد خاتمی مدیرکل دانشجویان وزارت علوم و معاون مالی اداری معاون پارلمانی حقوقی و معاون دانشجویی وزارت علوم شدم. سپس چون
دکترایم را از دانشگاه تهران گرفتم به این دانشگاه منتقل شدم و تا الان در آنجا مشغول به تدریس و فعالیت هستم.
مدت زمانی که با شهید محمد بروجردی نشست و برخاست داشتید او را چطور شخصیتی دیدید؟

نکته‌ای که محمد بروجردی را متمایز و نه برتر می‌کرد و تا الان هم متمایز کرده است، ساحت فرهنگی او بود. با وجود آنکه سواد بالایی نداشت، تلاش می‌کرد اطلاعات دینی خود را تقویت کند.چریک بود، اما در کردستان نگاهش فرهنگی بود.

در کل اصالت فرهنگی داشت و حل مسائل را با نگاه فرهنگی بررسی می‌کرد. نگاه‌اش بیشتر از آنکه سخت افزاری باشد، نرم‌افزاری بود. همین نگاه او را متمایز از دیگری می‌کرد. هیچ وقت
تصورش بر این نبود پیروزی از گلوله در می‌آید. این ویژگی در فرماندهی و سلوک‌اش قابل رویت بود. خود او برایم تعریف کرد قبل از انقلاب با وجود آنکه سلاح در دست داشت
و می‌توانست طی برنامه‌ ریزی که صورت داده‌اند رابرت ارنست هایزر را ترور کنند، اما این کار را نکردند. در صورتی که وقتی در آن فضای قبل از انقلاب قرار بگیری هیچ
چیز نمی‌تواند جلوی شما را بگیرد. با این حال او قبل از انجام عملیات ترور تصمیم گرفت از امام (ره) پرسش کند. با شهید عراقی تماس می‌گیرد و سوال را مطرح می‌کند و وقتی
امام (ره) در پاسخ می‌گویند مصلحت نمی‌دانند، عملیات ترور و بمب گذاری را خنثی می‌کند. این مختصات باید در فیلم سینمایی «غریب» لحاظ شود.
بنظر شما سبک فرماندهی و نگاه خاص شهید بروجردی می تواند الگویی برای امروز باشد؟

بله. اصلا نگاه فرهنگی شهید بروجردی باعث شد تا شهید بهشتی تصمیم بگیرد وظیفه حفاظت ورود امام (ره) را به محمد بروجردی که و همکارانش در گروه توحیدی صف
بسپارد و چه انتخاب درستی هم بود. در حال حاضر به چنین نگاه‌های فرهنگی برای حل مسائل روز نیاز داریم. همانطور که گفتم اولین سوال شهید بروجردی از من درباره خواندن
نهج‌ البلاغه بود.

می‌خواست در همان گام نخست سطح فرهنگ من را بداند و معتقد بود آموزش نظامی را می‌توان در مدت زمان کوتاهی دید و با آن آشنا شد؛ اما این فرهنگ است که باید ریشه داشته باشد و برای شکل دهی آن به زمان بیشتری نیاز خواهد بود. شهید بروجردی با همین نگاه تاکید داشت که ما نیامده‌ایم با دنیایی پر از دشمن و جنگ مواجه
شویم و برتری خود را نشان دهیم. می‌گفت اینجا ایران است و بخش عظیمی از کردها مانند ما وفادار به کشور هستند و ایران را دوست دارند. ما آمده‌ایم به آنها کمک کنیم و
کنارشان قرار گیریم. برای همین هم می‌گفت این خود کردها هستند که باید در دفاع از سرزمین‌شان نقش اصلی داشته باشند و ما باید حامی آنها باشیم. آن زمان هم توجه به این
نگاه سخت بود؛ اما بروجردی بر سر حرف خود بود و ماند.


شناخت او از آدم‌های اطرافش نیز به همین نگاه فرهنگی او برمی‌گردد؟
در کل خشونت بروجردی فقط در رانندگی بود! به طور کلی فردی معتدل و صبور بود. او بر این عقیده بود که همه آدم‌ها را نباید یک جور دید. هر کس ظرفیتی دارد و آن ظرفیت
را باید شناخت. فردی ظرفیت فرهنگی دارد، فردی ظرفیت سیاسی و دیگری ظرفیت نظامی. او ظرفیت‌ آدم‌ها را خوب تشخیص می‌داد. او آدم‌ها را به درستی سر جای خودش قرار می‌داد. برای همین هر کس با او کار می‌کرد خود ساخته می‌شد. حرف‌های همه را می‌شنید و خوب فکر می‌کرد و از دل همین حرف‌ها ایده‌های خوبی بیرون می‌آورد. روحیه آرام و معتدلش به او برای داشتن یک چهره کاریزماتیک نیز کمک می‌کرد.

بچه‌ها هم به او علاقه داشتند. برای او فرقی نمی‌کرد کسی را چند سال است می‌شناسد یا همین امروز با او آشنا شده. با همه یک جور رفتار می‌کرد. با هر کس درباره شهید بروجردی صحیت کنید او خود را نزدیک‌ترین فرد به شهید بروجردی می‌داند. او چنین احساس نزدیکی را در افراد می‌دمید. شهید بروجردی اهل گفت و گو بود؛ مشکلی که در حال حاضر در جامعه ما وجود دارد این است که یک عمر گفته‌ایم، دیگران بشنوند.
او می‌گفت و می‌شنید. در این گفت و گوها بود که نگاه‌های جدید خلق می شد. همین بود که شرایط سخت کردستان را آسان می‌کرد. آدم‌ها دوست نداشتند از کردستان بروند. در
صورتی که شرایط در کردستان بسیار دشوار بود. آن اتمسفر فرهنگی و اخلاقی که محمد درست کرده بود باعث می‌شد همه آنجا را دوست داشته باشند. ضعف‌های آدم‌ها را بسیار
کم می‌دید خیلی اشکلات آدم‌ها را غیر مستقیم می‌گفت؛ اما نوع گفتن‌اش موثر بود. این نگاه فرهنگی به او آموخته بود آدم‌ها و مردم مهم هستند و می‌گفت ما چه کاره‌ایم
کردستان را نجات دهیم؟ تشکیل گروه پیشمرگان کرد مسلمان هم از همین اعتقاد رشد پیدا کرد و به وجود آمد. حتی اولین جلسه انعقادش را در هتل برگزار کرد و جلسه را در ستاد
تشکیل نداد تا طرف مقابل احساس نگاه بالا به پایین پیدا نکند.

این نگاه فرهنگی‌اش موجب می شد به آدم‌ها حسن ظن پیدا کند. بدی‌ها را می‌دید؛ اما می‌گذشت و هر چند برخی مواقع همین حسن ظن‌ها هم باعث می‌شد کار دستمان بدهد؛ اما او دست از این اخلاقش بر نمی‌داشت و خیلی وقت‌ها همان آدم نفوذی را هم آدم خوبی می‌کرد.
خاطره‌ای از آن دوران دارید که به این ویژگی مهم شهید محمد بروجردی اشاره کند؟

بعضی از بچه‌های سپاه آن زمان، تند و افراطی بودند. طی اعتراضی که داشتند تحصنی را در مسجد سپاه انجام دادند. در پادگان را هم بستند و اجازه ورود و خروج به کسی نمی‌دادند. جمعیت زیادی جمع شده بود. یکی از بچه‌هایی که نام‌اش سیاه کرم بود گفت: باید محمد، حرف‌های ما را بشنود. محمد داخل مسجد شد؛ سیاه کرم بلند شد دست محمد را گرفت یک سیلی به او زد. تصور کنید فرمانده یک منطقه در میان آن جمعیت سیلی بخورد!
محمد قد بلند و ورزیده بود. دست سیاه کرم را گرفت و آورد در بغل خودش و گفت برادر چرا؟ ماجرا تمام شد. تحصن پایان گرفت. در صورتی که انتظار می‌رفت دعوا شود؛ اما این برخورد اخلاقی چنین آدمی بود. بن بست‌ها را اینطور حل می‌کرد. همین کارهایش باعث شد تا مسیح کردستان شود. عقل محمد از علم‌اش بالاتر بود. عقل‌اش کمک می‌کرد یاد بگیرد و بیاموزد. جالب اینکه دعوای صنفی هم با کسی نداشت. با آدم‌ها با مرزبندی حزبی، گروهی و سیاسی مواجه نمی‌شد. خشونت‌اش خیلی کم بود. عصبانیت‌اش را خیلی اندک دیده بودم. همین ملایم بودن‌اش آدم‌ها را جذب می‌کرد. محمد به مشکلات افراد توجه داشت.

نکته‌ای که محمد بروجردی را متمایز و نه برتر می‌کرد و تا الان هم متمایز کرده است، ساحت فرهنگی او بود. با وجود آنکه سواد بالایی نداشت، تلاش می‌کرد اطلاعات دینی خود را تقویت کند. چریک بود، اما در کردستان نگاهش فرهنگی بود. در کل اصالت فرهنگی داشت و حل مسائل را با نگاه فرهنگی بررسی می‌کرد.

برایش زندگی مهم بود. حاصل این نگاه توانست آدم تربیت کند و با یک استراتژی فرهنگی، صدها فرد کردستان را درگیر کند. به آدم‌ها حق انتخاب می‌داد. اختیار کسی را نمی‌گرفت. اینها یک بستر آدم سازی ایجاد می‌کرد. شهید محمد بروجردی را با وجود آنکه کنار گذاشتند؛ اما به عنوان مشاور ایستاد. در قرارگاه حمزه دیگر هیچ کاره بود. حتی حکم مشاور هم نداشت؛ اما وقت گذاشت و تمام تجربیات خود را منتقل کرد و همانجاهم شهید شد.

وجود او دین دارانه، مشارکت جویانه و اقناع کننده با نگاه فرهنگی بود و چقدر این نسل به چنین آدم‌هایی نیاز دارد. با وجود تمام تحولاتی که در این سال‌ها در ذهن من رخ داده عکس محمد را جایی گذاشته‌ام که صبح از خواب بیدار می‌شوم او را ببینم و شب هم می‌خوابم باز هم او را ببینم. من تنها از او نیاموختم با او زندگی کردم. کسی که سواد کلاسیک نداشت؛ اما هر وقت خانه‌اش رفتم ‌دیدم نوارهای شهید مطهری را گوش و یادداشت برداری می‌کند.

دنبال حواشی و حرف‌های بی‌ربط نمی‌رفت. اینها ویژگی‌هایش بود و برای همین راحت می‌توانست از همه چیز بکند. از فرماندهی بکند. از مجاهدین انقلاب بکند. از تهران بکند. از دوستان نزدیک‌اش بکند و حتی از زندگی و جان شیرین‌اش هم بکند و به درجه شهادت برسد.
با توجه به آنچه درباره شخصیت و ویژگی‌های شهید بروجردی گفتید فکر می‌کنید فیلم سینمایی «غریب» که قرار است راوی بخشی از زندگی این فرمانده باشد، چطور باید ساخته شود تا بتواند تاثیرات مثبت و مفید خود را نیز بر روی مخاطب و ببینده بگذارد؟

اگر قرار باشد فیلمی که درباره شهید بروجردی است برای قشر خاص مثلا حزب‌الهی باشد که هیچ؛ من نظری نمی‌دهم. اما یک زمان می‌خواهید فیلمی بسازید بر اساس نگاه واقعی شهید بروجردی. پس، باید فیلمی که درباره شهید محمد بروجردی ساخته می‌شود به گونه ای باشد که جوان ۲۰ ساله امروز را تحت تاثیر قرار دهد. نمی‌دانم چطور می‌توان نگاه فرهنگی شهید بروجردی را در قالب یک اثر سینمایی منتقل کرد؛ اما اگر بشود در برخی المان‌ها همین اقناع کنندگی را که اهل گفت و شنود بود نشان داد می‌تواند بسیار موثر باشد. اینطور می‌توان نسل امروز را به نسل اول انقلاب مرتبط کرد. من مطمئنم همین الان اگر محمد بروجردی زنده بود دال فرهنگی‌اش باعث می‌شد دیگر کار نظامی نکند.

فیلم «غریب» نباید فیلم کلیشه‌ای باشد. او جهان بینی داشت که دیگران را به رسمیت می‌شناخت. غیرت را ضدیت نمی‌دانست. تفاوت‌ها را می‌فهمید. اهل تحمیل خودش بر دیگران نبود. اجازه می‌داد انسان‌ها با فهم خودشان آزادانه انتخاب کنند. این روحیه میانه و اعتدال داشتن به او کمک می‌کرد در انتخاب‌هایش به درستی عمل کند. نمی‌دانم اینها را چطور می‌شود در یک کار دو ساعته به تصویر کشید. به نظر من آن دال مرکزی نرم‌خویی، به رسمیت شناختن دیگران، از بالا به پایین برخورد نکردن، حقیقت جو بودن و پیروزی در فرهنگ را دانستن باید به بهترین شکل ممکن به نمایش درآید.

۵۷۲۴۵

کد خبر 1719309

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: بابک حمیدیان سینمای ایران دفاع مقدس جنگ تحمیلی شهید محمد بروجردی مجاهدین انقلاب پادگان ولیعصر قبل از انقلاب شهید بروجردی قرارگاه حمزه وجود آنکه نگاه فرهنگی دفتر سیاسی تصمیم گرفت همین نگاه برای همین آدم ها ستاد غرب آن زمان حرف ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۴۹۳۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بررسی سیر تحول هنرهای قرآنی/ اهمیت نگاه میراث فرهنگی به هنر قرآنی

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط‌عمومی نگارخانه ترانه باران، نشست تخصصی «سیر تحول هنرهای قرآنی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی» در راستای اهداف پژوهشی نخستین نمایشگاه تخصصی هنرهای قرآنی «روایت باران» عصر جمعه ۷ اردیبهشت، با حضور اساتید، دانشجویان، خوشنویسان و علاقه‌مندان به هنرهای قرآنی در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد.

این نشست تخصصی با سخنرانی سجاد محمد یارزاده رییس دانشگاه هنرهای اسلامی ایرانی فرشچیان، مهدی خانکه استادیار و رییس مدرسه عالی مهارتی دانشگاه فرشچیان، مهدی محمدی استادیار و مدیر گروه هنرهای سنتی و صنایع دستی دانشگاه سوره و محبوبه کاظمی دولابی مدیر نگارخانه ترانه باران همراه بود.

عملکرد مطلوب بخش خصوصی نسبت به بخش دولتی در حوزه هنرهای اصیل ایرانی و اسلامی

سجاد محمد یارزاده رییس دانشگاه هنرهای اسلامی ایرانی فرشچیان در این نشست با اشاره به عملکرد مطلوب نگارخانه ترانه باران به عنوان بخش خصوصی نسبت به بخش دولتی در حوزه هنرهای اصیل ایرانی و اسلامی گفت: دلیل این موفقیت این است که کسی که عاشق این هنرها باشد می‌تواند موفق عمل کند، هنرهای قدسی مرز ندارند. البته طبیعی است که باید به معیشت هنرمندان و اقتصاد هنر هم توجه شود.

وی با اشاره به اینکه هنرمندی که به سمت هنر اصیل برود ماندگار خواهد بود، گفت: یکی از رموز ماندگاری هنر و هنرمند رجوع به متون مرجع است و قرآن یکی از متون مرجع محسوب می‌شود.

در دل قرآن فضای گفت‌وگوی بسیاری درباره هنر وجود دارد

در ادامه نشست مهدی محمدی استادیار و مدیر گروه هنرهای سنتی و صنایع دستی دانشگاه سوره با اشاره به اینکه در دل قرآن فضای گفت‌وگوی بسیاری درباره هنر وجود دارد، بیان کرد: در هیچ کدام از آیات قرآن هنر تقبیح نشده است. در واقع هنر و شعر مورد توجه هستند.

کلیت قرآن یک اثر هنری شاخص است

مهدی خانکه استادیار و رییس مدرسه عالی مهارتی دانشگاه استاد فرشچیان نیز سخنان خود را با محوریت الهی نگاری ادامه داد و با بیان اینکه کلیت قرآن یک اثر هنری شاخص است، گفت: ادبیات نخستین تجلی الهی نگاری است اما در مورد آیات قرآن، ما درباره محکمات تصویرگری نداریم. آثار موجود در این زمینه نشان می‌دهد هنرمندان بیشتر نسبت به متشابهات و بخش‌هایی که روایات متعدد از آنها نقل شده توجه نشان داده و علاقه‌مند به خلق آثار هنری در شاخه‌های مختلف بوده و هستند.

وی با نمایش آثار هنرمندان حوزه نگارگری با موضوع معراج، مباهله، عاشورا و همچنین چند اثر از استاد فرشچیان با استناد به آیات و روایات مانند پنجمین روز آفرینش، ضامن آهو و ... گفت: بعد از دوره صفویه است که هنرمندان و عرفا فرصت پیدا کردند تا متشابهات را در قالب رشته‌های مختلف هنری روایت کنند.

در ادامه این نشست خانکه و یارزاده ابراز امیدواری کردند که برگزاری چنین نشست‌هایی بتواند ارتباط بین گالری ها، بازار هنر و دانشگاه را تقویت کنند.

نگاه میراث فرهنگی به هنرهای قرآنی بسیار مهم است

محبوبه کاظمی دولابی مدیر نگارخانه ترانه باران نیز در پایان این نشست به دلیل برگزاری نمایشگاه تخصصی هنرهای قرآنی «روایت باران» اشاره کرد و گفت: بعد از هتک حرمتی که سال گذشته به قرآن مجید به عنوان فرهنگ اسلامی ما شد، به عنوان مدیر تنها نگارخانه تخصصی هنرهای ایرانی اسلامی وظیفه خود دانستم که به زبان هنر نسبت به این هتک حرمت واکنش نشان دهم، نتیجه آن برگزاری نمایشگاه فاخر «روایت باران» بود. اگر به حریم فرهنگی هر کشوری در جهان توهین شود، فرد فرد آن کشور اعتراض خواهند کرد و صدای آن را به گوش جهانیان خواهند رساند.

وی بیان کرد: از این رو آمادگی آن را داریم که نمایشگاه تخصصی هنرهای قرآنی را در کشورهای دیگر هم برگزار کنیم. مهمترین رسالتی که ما داریم این است که حلقه‌هایی که می‌تواند در این زنجیره نقش داشته باشد را به هم متصل کنیم. چون با هر تفکر و اندیشه‌ای همه ما برای قرآن احترام قایل هستیم و دوست داریم به بهترین شکل ممکن در دنیا فعالیت‌های ترویجی انجام دهیم که علاوه بر تاثیرگذاری در حوزه فرهنگ ایرانی اسلامی، می‌تواند به موضوع معاش هنرمندان این حوزه هم توجه کند.

کاظمی با اشاره به اهمیت کتابت قرآن مجید گفت: هنرهای سنتی به ویژه خوشنویسی، هنری نیست که هنرمند در آن ظرف چند سال بتواند به درجه استادی برسد و دهه‌ها طول می‌کشد. بسیار خوشحالم می‌بینم هنرمندانی داریم که تمام عمر خود را صرف هنری کرده‌اند که نتیجه آن می‌تواند کتابت کلمات نورانی قرآن مجید باشد.

کد خبر 6089607

دیگر خبرها

  • فرمانده انتظامی سمنان: فراجا مرزبان حجاب است
  • فراجا مرزبان حجاب است/ متولیان فرهنگی حجاب و عفاف بیدار باشند
  • برنامه ریزی برای برگزاری یادواره ملی شهدای ترور خراسان رضوی
  • مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
  • نگاه ویژه شورای ششم به فعالیت‌های فرهنگی در مشهدالرضا
  • پدر شهید محمد ملکپور آسمانی شد
  • آخرین وضعیت بزرگراه شهید بروجردی در غرب تهران | این بزرگراه به آزادگان و آزادراه تهران- ساوه متصل خواهد شد
  • ایران در عملیات «وعده صادق» سیلی دردناکی به اسراییل زد
  • خانواده شهید نسیم افغانی پس از سال‌ها شناسایی شدند
  • بررسی سیر تحول هنرهای قرآنی/ اهمیت نگاه میراث فرهنگی به هنر قرآنی